چشم هایش اثر بزرگ علوی- قسمت دوم

0

در مطلب قبلی اندکی در باب نویسنده ی کتاب چشم هایش، بزرگ علوی گفتیم و به مطلع رمان وی که از استاد نقاش ماکان شروع می شد، ورود کردیم.

داستان تا آن جا پیش رفت که پس از کشته شدن استاد، ناظم مدرسه ای که وی اداره اش می کرد، به جستجوی زنی ست که در تابلوی چشم هایش از تابلوهای استاد ماکان، چشمانش دیده می شود.

در این مطلب ادامه ی داستان را مرور می کنیم…

در این تابلو چشمهای زنی کشیده شده که ناظم مدرسه ی استاد ماکان که پس از وی به اداره ی مدرسه پرداخته به دنبال کشف صاحب آن می گردد.

برای ناظم پیدا کردن صاحب چشم ها به بزرگترین دغدغه اش تبدیل می شود. طی مناسباتی ناظم با زنی از آشنایان قدیم استاد ماکان روبرو می شود که گویی صاحب واقعی چشمهای درون تابلوی چشمهایش می باشد.

چشم هایش اثر بزرگ علوی

چشم هایش اثر بزرگ علوی

سرانجام ناظم موفق به صحبت کردن با این زن می شود و از سخنان او در می یابد این زن که زمانی یکی از زیباترین زنان شهر بوده است، در نوزده سالگی با استاد ماکان آشنا شده و به نوعی استاد نقاش برای آموختن نقاشی به وی تلاش می کرده است.

این زن که همیشه از جانب مردان توجه زیادی به زیبایی خود می دیده و همیشه جنسیت او مطرح بوده است، در مواجه با استاد ماکان و عدم توجه وی به زیبایی بی حد و حصر زن، مجذوب او می گردد.

ماجراها طوری پیش می رود که فرنگیس همین زنی که چشمهایش در تابلوی نقاشی ست، به عنوان تایپیست استاد در کنار او مشغول کار می شود، و به دلیل ناامن شدن خانه ی پدر از استاد ماکان تقاضای کمک می کند.

نقطه ی اوج داستان این جاست که فرنگیس ماجرای تبعید پدرش را به استاد میگوید و از او میخواهد مراقبش باشد،استاد بازوی فرنگیس را میگیرد و فرنگیس دست استاد را می بوسد و سوار درشکه میشوند و برای اولین بار همدیگر را میبوسند و استاد برای اولین بار ابراز عشق نسبت به فرنگیس نشان میدهد. آنها سوار بر درشکه به طرف نهر کرج می روند.

چشم های تو مرابه این روز انداخت.این نگاه تو کارمرا به اینجاکشانده. تاب وتحمل نگاه های تورا نداشتم. نمی دیدی که چشم به زمین می دوختم. گفتم:درچشم های من دقیق نگاه کن! جزتو هیچ چیزی درآن نیست… . . .

بر خلاف اصرارهای فرنگیس استاد حاضر به ازدواج با وی نشده و به او می گوید که با ازدواج بدبختی به سراغش خواهد آمد.

فرنگیس که از استاد ناامید شده و همچنان عشق او را در دل می پروراند، زمانی دوباره به او می رسد که فعالیت های سیاسی نقاش استاد ماکان او را در خطر بزرگی قرار داده است. از طرفی دیگر فرنگیس زیباروی خواستگاری از مقامات بالای مملکتی داشته که سخت برای ازدواج با وی پافشاری می کرد.

فرنگیس برای نجات جان استاد با این خواستگار قراری می گذارد که او جان استاد را نجات داده و از کشور فراری اش دهد و فرنگیس نیز در قبال همسری وی را خواهد پذیرفت.

سرتیپ همان خواستگار فرنگیس تنها قبول می کند که جان استاد ماکان را نجات داده اما وی را تبعید کند، فرنگیس نیز به همین راضی شده و تن به ازدواجی ناخواسته می سپارد.

استاد ماکان هرگز نمی فهمد که فرنگیس و چشمهایی که عاشقانه نقاشی شان کرده بود، چه فداکاری بزرگی برایش انجام داده اند.

اگر علاقه مند به دانلود این کتاب زیبا هستید، اینجا کلیک کنید.

اشتراک:

نظرات بسته اند