چشم هایش ، شاهکار بزرگ علوی

0

اگر قصد دانلود رمان ایرانی دارید، پیشنهاد می کنیم شاهکار بزرگ علوی به اسم “چشم هایش” را انتخاب کنید. کتاب چشم هایش، نثری ساده و روان دارد و سبک داستان گونه اش، آن را جذاب کرده و خواننده را با خود همراه می سازد. چشم هایش برای اولین بار در سال 1357 در ایران منتشر شد. دلیل شهرت این رمان آن است که علاوه بر زیبایی سبک نوشتاری نویسنده که کمی جلوتر به آن اشاره خواهیم کرد، مرکز داستان یک زن است و این موضع در ادبیات ایران نوعی ابتکار و ساختار شکنی به حساب می آید.  همچنین ساختار نوشتاری این رمان داستانی، شبیه به ادبیات پلیسی است و سبکی نو در داستان نویسی محسوب می شود. علوی در چشم هایش، از روش استعلام و استشهاد استفاده کرده؛ به این معنا که تکه های پراکنده یک ماجرا در کنار هم گذاشته شده و بر اساس حدس و گمان، می بایست طرح کلی آن را آفرید.

بزرگ علوی

بزرگ علوی

درباره نویسنده:

بزرگ علوی در بهمن ماه ۱۲۸۲ در تهران متولد شد. پدر و پدر بزرگش  از نمایندگان نخستین دوره مجلس بودند. مادرش از خانواده ای مذهبی و روحانی بود. او در سن هجده سالگی به آلمان رفت و تابه پایان رسیدن تحصیلات دانشگهای، در آن جا بود. سپس به ایران بازگشت و بلافاصله به گروه مارکسیستی دکتر تقی آرانی پیوست. او در سال ۱۳۲۳ سردبیر مجله “ادبی پیام نو” شد و در کنار افرادی ماننده صادق هدایت و مجتبی مینوی، به انجام فعالیت های ادبی مشغول شد. همکاری این چند نفر باعث شد تا نام “گروه اربعه” سر زبان ها بیافتد. به دلیل گرایشات سیاسی اش، او را به زندان انداختند و تا سال 1357 هیچ اثری از وی اجازه چاپ نگرفت. او خالق داستان های مشهوری همچون گیله مرد، چمدان، چشم هایش، میرزا، سالاری ها و غیره است. وی بنیان گذاری مکتب جدید رمان نویسی مدرنیته ایران بحساب می آید. در کنار نویسندگی، ترجمه نیز در دست داشت و آثار ارزشمندی مانند شعر های ” حکیم عمر خیام نیشابوری ” را به آلمانی برگرداند. او سال های آخر عمرش را در برلین بود و در ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ دار فانی را وداع گفت.

خلاصه رمان چشم هایش:

داستان در فضای خفقان آن دوران و از زبان ناظم مدرسه ماکان آغاز می شود. نقاش بزرگ ایرانی که سه سال را در تبعید گذرانده، به صورت مشکوکی می میرد. دولت وقت برای سرپوش گذاری، نمایشگاهی از آثار او ترتیب می دهد اما به دلیل هجوم مردم به نمایشگاه، آن را تعطیل می کنند. یک تابلو از استاد ماکان به جای مانده که نامش “چشم هایش” است. چشم های داخل این تابلو، یک معمای پیچیده شده اند. ناظم مدرسه به دنبال کشف راز این چشم هایست. در سالروز فوت استاد، زنی به مدرسه می رود تا زا موزه آن دیدن کند. آقا رجب که نوکر استاد ماکان بوده، به ناظم می گوید که چشم های داخل تابلو، متعلق به این خانم می باشند. ناظم زن را نمی بیند و حدود پنج سال منتظر می ماند تا زن دوباره به مدرسه ماکان برود. بعد از پنج سال، زن به موزه می رود و از ناظم می خواهد تابلو را به قیمت پنج هزار تومان به او بدهد. ناظم میگوید هرچه در مقابل آن تابلو از تو بخواهم باید به من بدهی و زن میپذیرد. قرار میگذارند و شب ناظم تابلو را به درخانه زن میبرد. زن داستان زندگی اش را تعریف می کند و می گوید که به دلیل بی توجهی استاد به زیبایی اش، تصمیم به یادگیری نقاشی می کند. بعد از چند سال متوجه می شود که استعدادی در این امر ندارد. یکی از دوستانش به او می گوید که به ایران برگردد و با کمک استاد ماکان، به مبارزه علیه رژیم بپردازد. وی نامه ای به استاد می نویسد و زن را که حالا با اسم مستعار فرنگیس صدا میکند را به او معرفی میکند .فرنگیس برای جلب توجه استاد این را قبول کرده و به ایران برمیگردد. استاد فداکاری ، احساسات و عشق او را جدی نمی گیرد. در آخر استاد توسط پلیس دستگیر می‌ شود. فرنگیس برای نجات جان او، به شرط زنده ماندن ماکان، با رییس شهربانی که از خواستاران قدیمی او بوده‌، ازدواج می کند. استاد به تبعید می رود و هرگز این فداکاری را نمی فهمد. فرنگیس می داند که استاد احساسات پاک او را نشناخته و این چشم های داخل تابلو، نمی تواند چشم های او باشد.

 

اشتراک:

نظرات بسته اند