در میان لینک های دانلود کتاب ها به کتاب جین ایر برمی خوریم. کتاب جین ایر نوشته ی شارلوت برونته یکی از شاهکارهای اجتماعی، عاشقانه و اخلاقی ست که روایت زندگی دختر جوانی ست که بهره یی از زیبایی و ثروت نبرده است. برای معرفی کتاب جین ایر می توان با دوران کودکی دخترک شروع کرد که سراسر در رنج و محنت در خانه ی زن دایی بدجنسش می گذرد. جین ایر به یک شبانه روزی فرستاده می شود، جایی که رفتاری خشن و بیرحمانه با بچه های بخت برگشته انجام می شود.
اما وقتی جین تحصیل خود را تمام کرده، اکنون می تواند به عنوان معلم سرخانه مشغول به کار شود. به زودی مسئولیت آموزش به یک دختر بچه را در قصر ثورنفیلد به عهده می گیرد. در مسیر رفتن به این خانه با مردی اسب سوار و عبوس روبرو می شود و بی آن که بداند این مرد همان ارباب خانه است به وی که از روی اسب زمین افتاده کمک می کند.

دانلود کتاب / جین ایر
از همین جا علاقه ای بین جین ایر و ارباب راچستر شکل می گیرد. جین هیچ بهره یی از زیبایی نبرده و در مقابل زنان زیبارویی که به خانه ی ارباب رفت و آمد می کنند امتیازی جز روح بلند و افکار قوی و هوشمندی ندارد.
وی عشق ارباب را در دل می پروارند، بی آن که امیدی به جلب محبت وی داشته باشد. غافل از این که آقای راچستر نیز او را دوست داشته و این راز سرانجام برملا می شود.
اما مانعی بزرگ بر سر راه ازدواج این دو تن وجود دارد که درست روز عروسی برملا می شود.

دانلود کتاب / جین ایر
نه ساقدوش داماد بود و نه ساقدوش عروس و نه کسی ار خویشان برای اداره ی تشریفات عروسی حضور داشت. هیچکس نبود جز من و آقای راچستر. خیلی میل داشتم با او حرف بزنم، اما پنجه ی آهنینی دستم را گرفته بود. آقای راچستر با گام های بلند حرکت می کرد و من به سختی می توانستم پا به پای او حرکت کنم. نمی دانستم روز خوب یا بدی است؛ همچنان که پیش می رفتیم طالب رویت آن چیز نامرئی بودم که او ظاهرا نگاه تند و بیرحمانه اش را به آن معطوف داشته بود.
حالا می توانم تصویر آن خانه ی قدیمی خاکستری رنگ خداوند را که به آرامی در برابرم سربرافراشته بود به یاد بیاورم. کلاغ سیاهی در پیرامون برج آن می چرخید. چیز دیگری را که به یاد می آورم خاکریزهای سبز رنگ قبرها بود. هنوز آن دو شخص غریبه را فراموش نکرده ام که میان خاکریزهای کوتاه پرسه می زدند و نوشته های چند سنگ قبر را که از خزه پوشیده شده بود می خواندند. من شکی نداشتم که می خواهند از در فرعی وارد کلیسا شوند و شاهد مراسم عقد باشند.
جای مخصوص ما کنار نرده های “اعتراف” بود. با شنیدن صدای گام های محتاطانه ای که از پشت سر به ما نزدیک می شد زیر چشمی به عقب نگاه کردم؛ یکی از آن دو مرد غریبه که معلوم بود شخص محترمی ست به طرف محراب پیش می آمد. مراسم شروع شد. توضیحات مقدماتی مربوط به ازدواج به اتمام رسید. بعد کشیش یک گام پیش آمد و در حالی که کمی به طرف آقای راچستر خم شده بود چنین ادامه داد: … از آن جا که در روز هول انگیز قیامت که اسرار باطن همه آشکار می شود در برابر خداوند مسئول خواهید بود، از شما دو نفر می خواهم و توصیه می کنم که اگر یکی از شما می داند مانعی بر سر راه ازدواجتان قرار دارد آن را هم اکنون اعتراف کنید…
طبق سنت مرسوم سکوت کرد. تاکنون در چه مواقعی سکوت بعد از این جملات شکسته شده؟ هیچ وقت؛ شاید در هر صد سال یک بار چنین چیزی اتفاق بیفتد. کشیش که چشم خود را از روی کتاب برنداشته و فقط یک لحظه نفس خود را تازه کرده بود همچنان به خواندن ادامه داد. در این موقع دستش را به طرف آقای راچستر پیش برده و دهان خود را باز کرده بود تا از او بپرسد: آیا این زن را به همسری خود قبول داری؟ که ناگهان صدایی به وضوح در نزدیکی ما شنیده شد: این ازدواج نمی تواند سربگیرد؛ من اعلام می دارم که مانعی وجود دارد.
آن چه بعد از این اتفاق می افتد بسیار خواندنی ست و راز خانه ی ثورنفیلد و صدای جیغ های شبانه آشکار می شود. برای خواندن متن کامل این رمان زیبا می توانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
دانلود کتاب جین ایر نوشته ی شارلوت برونته