آنتون چخوف و داستان هایش- قسمت دوم

0

در ادامه ی مطلب قبلی به چخوف می پردازیم.
چخوف نه با بیان صریح و مستقیم، بلکه به وسیله ی نمایش جریان پیشامدها و سازمان و موضوع داستان، به خواننده می گوید: چه ترسی داری از اینکه آدم باشخصیتی باشی؟ چرا در برابر زبردستان خاکساری و در برابر زیردستان مغرور و بی اعتنا؟ آیا نیکبختی فقط در رتبه و سردوشی و جیب پرپول پنهان است؟ چرا باید با چنین حرص و ولع، چهاردست و پا به نردبان رتبه و عنوان بچسبی و به بالا بخزی؟
در داستان “حربا”- 1884- که یکی از داستان های معروف آغاز نویسندگی چخوف است، با صراحت شگفت آوری- اگر بتوان  با این عبارت مقصود را بیان کرد- خود فن و تکنیک چاپلوسی نشان داده شده است.
در میدان بازار سگی مردی را گاز گرفته است. افسر نگهبان به نام پرمعنای اچومه لف  به بررسی دقیق این “پرونده” می پردازد. ابتدا به کسانی که سگ ها یا حیوانات ولگرد دیگر را در کوچه رها می کنند تاخت می آورد. ولی ناگاه یکی از میان جمعیت متوجه می شود و می گوید که سگ متعلق به سرتیپ است. اچومه لف هم فوری، مانند حربا که هر دم برنگ دیگری درمیاید، تغییر رای می دهد و گریبان مرد آسیب دیده را می گیرد. در این موقع صدای دیگری از میان جمعیت شنیده می شود: “نه بابا، این سگ مال سرتیپ نیست”. اچومه لف هم فوری تغییر لحن می دهد و به مرد آسیب دیده دستور می دهد که از سر این کار به این آسانی ها نگذرد. صاحب سگ باید به سختی تنبیه شود.
بدینسان با هر اظهار نظر نوی از طرف جمعیت، با هر رای پرمعنایی- که سگ مال سرتیپ است یا نه- اچومه لف، مانند عروسکی که فنر به درونش کار گذاشته اند، فوری 180 درجه تغییر سمت می دهد و به رای و نظر پیشین خود پشت می کند. برای او در این پیشامد مهم آن است که صاحب سگ دارای چه رتبه و مقامی است: اگر مقامش عالیست پس حق با اوست و اگر پست است پس باید به سخت ترین مجازات قانونی برسد. گویی قانون برای همه یکی نیست، بلکه بازیچه ای ست در چنگال اچومه لف، به هر طرف که می خواهد آن را برمی گرداند.
چخوف نویسندگی را با با شیوه ی ساتیر و تمسخر ماهرانه شروع کرد و هر آن چیز را که قابل تمسخر بود با هجای تند و تیز می کوبید.
در سال های 1890 و 1900 چخوف از داستان های کوتاه هجایی به رمان های بزرگ پرداخت.
برای دانلود رمان های آنتون چخوف به فروشگاه فیدیبو مراجعه کنید.

اشتراک:

نظرات بسته اند